نواهنگ و سرود « نماز آخر »
گروه سرود شمیم یاس تهران
به آسمون خیره بود و
ذکر خدا روی لبش
امشب شب شهادته
خبر رسیده بود بهش
یه لقمه نون یکم نمک
یه جرئه شیر نوشید و رفت
جلو چشای زینبش
نعلینشو پوشید و رفت
در خونه لباسشو
محکم گرفت یعنی نرو
کنار دخترت بخون
این یه نماز آخرو
مرغای گریون تو حیات
خواستن ببندن راهشو
میرفت و انگار دوخته بود
به فاطمه نگاهشو
دنیا براش کوچیک بود
فزت برب کعبه
چون به خدا نزدیک بود
فزت برب کعبه
فریاد کشید تو سجده اش
فزت برب کعبه
گریه میکرد سجاده اش
فزت برب کعبه
شبا به طور ناشناس
میزد در خونه هارو
غذا میداد و ناز میکرد
یکی یکی یتیمارو
وقتی که از شهادت
آقاشون با خبر شدن
بچه یتیما فهمیدن
دوباره بی پدر شدن
آقای ما نشونده بود
بچه هاشو دور و برش
از خوبی میگفت بهشون
تا نفسای آخرش
میگفت حسین تو کربلا
چشت به خواهرت باشه
مادرتون منتظره
من دیگه میرم وقتشه
دنیا براش کوچیک بود
فزت برب کعبه
چون به خدا نزدیک بود
فزت برب کعبه
فریاد کشید تو سجده اش
فزت برب کعبه
گریه میکرد سجاده اش
فزت برب کعبه
گروه سرود شمیم یاس تهران
به آسمون خیره بود و
ذکر خدا روی لبش
امشب شب شهادته
خبر رسیده بود بهش
یه لقمه نون یکم نمک
یه جرئه شیر نوشید و رفت
جلو چشای زینبش
نعلینشو پوشید و رفت
در خونه لباسشو
محکم گرفت یعنی نرو
کنار دخترت بخون
این یه نماز آخرو
مرغای گریون تو حیات
خواستن ببندن راهشو
میرفت و انگار دوخته بود
به فاطمه نگاهشو
دنیا براش کوچیک بود
فزت برب کعبه
چون به خدا نزدیک بود
فزت برب کعبه
فریاد کشید تو سجده اش
فزت برب کعبه
گریه میکرد سجاده اش
فزت برب کعبه
شبا به طور ناشناس
میزد در خونه هارو
غذا میداد و ناز میکرد
یکی یکی یتیمارو
وقتی که از شهادت
آقاشون با خبر شدن
بچه یتیما فهمیدن
دوباره بی پدر شدن
آقای ما نشونده بود
بچه هاشو دور و برش
از خوبی میگفت بهشون
تا نفسای آخرش
میگفت حسین تو کربلا
چشت به خواهرت باشه
مادرتون منتظره
من دیگه میرم وقتشه
دنیا براش کوچیک بود
فزت برب کعبه
چون به خدا نزدیک بود
فزت برب کعبه
فریاد کشید تو سجده اش
فزت برب کعبه
گریه میکرد سجاده اش
فزت برب کعبه
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه