شیخ ابوسعید ابوالخیر

شیخ ابوسعید ابوالخیر

  • 2 قطعه
  • 8:42 مدت زمان
  • 278 دریافت شده
راوی: اشکان صادقی
قالب: روایی
دسته‌بندی:
ابوسعید اعتقاد داشت که برای رسیدن به خداوند باید با عشق و شور و اشتیاق قدم برداشت. با گوشه گیری و دوری از مردم نمی شود به درک خداوند رسید بلکه باید در بین مردم رفت و آمد کرد با آنان حرف زد. زندگی کرد و در همین حال همیشه با خدا بود.

شاگردان او کتاب هایی را درباره اندیشه ها و رفتار این مرد بزرگ نوشته اند که زندگی خداگونه و زیبای این مرد را می توان در آن کتاب ها خواند و از زیبایی اش اشک ها ریخت.
زندگی این مرد خدا، درس های زیبایی برای ما دارد. یکی از شاگردان و دوست دارنش در حکایتی درباره ی شیخ این طور نوشته است:
شیخ ابو سعید ابوالخیر مقداری پول پس انداز کرده بود تا با آن به زیارت خانه ی خدا برود. با کاروانی همراه شد. ولی چون پولی برای تهیه ی اسب یا شتر نداشت، پیاده سفر می کرد و به دیگران خدمت می کرد. کاروان در مکانی ایستاد. شیخ برای جمع آوری هیزم به اطراف رفت.
زیر درختی، مردیبا لباس های پاره و کهنه نشسته بود. مرد بسیار غنگین و ناراحت بود. شیخ از حال مرد پرسید و فهمید که مرد به خاطر فقر نمی تواند برای زن و فرزندانش تهیه کند و به خانه ببرد. خانواده اش گرسنه بودند و او از خجالت از آنها دور شده و زیر درخت نشسته است. شیخ مقداری از پس اندازش را به مرد دادو گفت به خانه برو!
مرد بینوا گفت: تو در راه سفر به خانه ی خدایی و من راضی نیستم تو با دست خالی و در رنج زحمت باشی

شیخ گفت حج من، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کنم بهتر از آن است که هفتاد بار خانه ی خدا را زیارت کنم ...

از ایرانصدا بشنوید

شیخ ابوسعید ابوالخیر، اولین کسی است که در جلسات سخنرانی اش از عشق به خدا و شادی درک حضور خداوند سخن می گفت و از شعر برای فهماندن سخنانش استفاده می کرد.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    خیلی خوب است
  • کاربر مهمان
    سپاس ها
  • کاربر مهمان
    جالب بود

تصاویر

دسترسی سریع