«نانی» همیشه از درد مینالید. او هیچ وقت حال نداشت و با هیچ کس همبازی نمیشد. یک روز از طرف مدرسه آنها را به باغوحش بردند.
اما نانی حوصله نداشت و تمام وقت میگفت من باید به خانه برگردم و استراحت کنم. اما معلم توجهی به حرفهای او نمیکرد. کمکم نانی مشغول دیدن حیوانات شد و با دوستانش هم شروع به حرف زدن کرد. بعد از آن متوجه شد که حالش خیلی خوب است و از آن روز تصمیم گرفت دیگر بهانهگیری نکند و با اطرافیانش رفتار بهتری داشته باشد.
اما نانی حوصله نداشت و تمام وقت میگفت من باید به خانه برگردم و استراحت کنم. اما معلم توجهی به حرفهای او نمیکرد. کمکم نانی مشغول دیدن حیوانات شد و با دوستانش هم شروع به حرف زدن کرد. بعد از آن متوجه شد که حالش خیلی خوب است و از آن روز تصمیم گرفت دیگر بهانهگیری نکند و با اطرافیانش رفتار بهتری داشته باشد.
از ایرانصدا بشنوید
حرف زدن و بازی همیشه بچه ها رو سر حال میاره. میگید چطوری؟ این برنامه رو گوش گنید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان