هدیه ای به یک دوست

  • 1 قطعه
  • 12:10 مدت زمان
  • 63 دریافت شده
کارگران داشتند اسباب و اثاثیه را به خانه ی بزرگی می بردند.
امیرحسین از پنجره داشت نگاه می کرد.
یک نفر یک صندلی چرخدار از یک ماشین دیگر پایین آورد و پسربچه ای هم روی آن نشست.
امیرحسین دلش می خواست برود و با پسرک بازی کند ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع