یه دشت زیبا بود با درختان بید و گل ها و حیوانات مهربان.
حیوانات دشت هر سال بهار با هم جشن می گرفتند.
آقا لاکپشته یک روز که می خواست به حیوانات کمک کند پایش پیچ خورد. پای او خیلی درد گرفت. روز جشن از راه رسید اما آقا لاکپشته نمی توانست به موقع به جشن برسد ...
حیوانات دشت هر سال بهار با هم جشن می گرفتند.
آقا لاکپشته یک روز که می خواست به حیوانات کمک کند پایش پیچ خورد. پای او خیلی درد گرفت. روز جشن از راه رسید اما آقا لاکپشته نمی توانست به موقع به جشن برسد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:16
کاربر مهمان
کاربر مهمان