آرش بیمار بود. پدر و مادر آرش هر روز سر کار می رفتند.
آرش هر روز تنها در خانه منتظر می شد تا پدر و مادرش از سر کار برگردند.
او کنار پنجره می نشست و به پرنده ها نگاه می کرد. یک پنجره روبروی خانه ی آرش بود که همیشه بسته بود ...
آرش هر روز تنها در خانه منتظر می شد تا پدر و مادرش از سر کار برگردند.
او کنار پنجره می نشست و به پرنده ها نگاه می کرد. یک پنجره روبروی خانه ی آرش بود که همیشه بسته بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:57
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان