بدرقه

  • 1 قطعه
  • 9:57 مدت زمان
  • 48 دریافت شده
هر کسی یه کوله پشتی داشت و وسایلش رو توی اون گذاشته بود. پدر می خواسن تاکسی بگیره که مهیار اومد و گفت بدر دوستش اون ها رو تا فرودگاه می رسونند.
همه رفتند توی حیاط... همسایه ها توی حیاط جمع شده بودند و داشتند اسپند دود می کردند... همسایه صلوات می فرستادند. همسایه ها براشون تو راهی های کوچیکی آورده بودند و التماس دعا داشتند... مهدیارو مهدا دنبال کوله پشتی مهدا می گشتند، آخه گم شده بود. همه دنبال کوله پشتی بودند که ...
بریم بشنویم کوله پشتی مهدا کجاست...

صداها

  • عنوان
    زمان
  • 9:57

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    جالب و زیبا بود ممنون از مدیر پایگاه⁦☺️⁩⁦☺️⁩⁦☺️⁩⁦☺️⁩😚😚😚😚
  • کاربر مهمان
    خیلی قشنگ بود
دسترسی سریع