یک روز از زندگی خاله مریم

  • 1 قطعه
  • 14:41 مدت زمان
  • 122 دریافت شده
یه روز صبح که خاله مریم از خواب بیدارشد، نمازش رو خوند و برای خرید نون تازه از خونه بیرون رفت. نوبت به خاله مریم که رسید، نونش رو خرید. ولی تا اومد بره، دید که نون به دختر کوچولوی پشت سرش نرسید. دختر کوچولو خیلی ناراحت شد... .
کودکان با شنیدن این داستان یاد می‌گیرن که به دیگران کمک کنن و مطمئن باشن که نتیجه‌ی کارهای خوبشون رو می‌بینن.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع