شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلوزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
گلی و برگ هایش:
باد، فصل سرما رو خیلی دوست داره، چون میتونه با برگها بازی کنه و به راحتی دور درختی بپیچه و همهی برگهای اون رو با خودش ببره. یه روز که باد بازیش گرفته بود، از اول شهر شروع کرد به جمع کردن برگ درختها، تا اینکه خسته شد و رفت توی یه خونه....
اتوبوس نارنجی:
اتوبوس نارنجی هر روز صبح بچه ها را به مدرسه و پدر و مادرها را سر کار می برد. بچه ها اتوبوس نارنجی را دوست داشتند. این اتوبوس همه ی مردم را می شناخت. اتوبوس خیلی کار می کرد. اما یک روز صبح احساس کرد که اصلا حالش خوب نیست. مرتب سرفه می کرد و دود سیاه بیرون می داد ...
استاد زیرک و شاگرد مغرور:
روزی روزگاری کشتی گیری بود که تمام فوت و فن کشتی گیری را بلد بود و از چم و خم این ورزش با ارزش سر در می آورد و خلاصه سری در سرها داشت. این کشتی گیر، غیر قابل پیش بینی بود. در بین شاگردان پهلوان قصه ی ما شاگردی باهوش و با استعدادی بود که نظر پهلوان رو به خودش جلب کرده بود. پهلوان که از هوش و استعداد این شاگرد آگاه شده بود تلاش کرد تا تمام فوت و فن کشتی را به او یاد بدهد. هر روز که می گذشت شاگرد با اشتیاق به خدمت پهلوان می رسید و پهلوان هم با شور و اشتیاق فنی تازه را به شاگرد یاد می داد. روزها گذشت تا این که شاگرد، سیصد و پنجاه و نه فن از فنون کشتی گیری را آموخت ...
*****
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
گلی و برگ هایش:
باد، فصل سرما رو خیلی دوست داره، چون میتونه با برگها بازی کنه و به راحتی دور درختی بپیچه و همهی برگهای اون رو با خودش ببره. یه روز که باد بازیش گرفته بود، از اول شهر شروع کرد به جمع کردن برگ درختها، تا اینکه خسته شد و رفت توی یه خونه....
اتوبوس نارنجی:
اتوبوس نارنجی هر روز صبح بچه ها را به مدرسه و پدر و مادرها را سر کار می برد. بچه ها اتوبوس نارنجی را دوست داشتند. این اتوبوس همه ی مردم را می شناخت. اتوبوس خیلی کار می کرد. اما یک روز صبح احساس کرد که اصلا حالش خوب نیست. مرتب سرفه می کرد و دود سیاه بیرون می داد ...
استاد زیرک و شاگرد مغرور:
روزی روزگاری کشتی گیری بود که تمام فوت و فن کشتی گیری را بلد بود و از چم و خم این ورزش با ارزش سر در می آورد و خلاصه سری در سرها داشت. این کشتی گیر، غیر قابل پیش بینی بود. در بین شاگردان پهلوان قصه ی ما شاگردی باهوش و با استعدادی بود که نظر پهلوان رو به خودش جلب کرده بود. پهلوان که از هوش و استعداد این شاگرد آگاه شده بود تلاش کرد تا تمام فوت و فن کشتی را به او یاد بدهد. هر روز که می گذشت شاگرد با اشتیاق به خدمت پهلوان می رسید و پهلوان هم با شور و اشتیاق فنی تازه را به شاگرد یاد می داد. روزها گذشت تا این که شاگرد، سیصد و پنجاه و نه فن از فنون کشتی گیری را آموخت ...
*****
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
46:23
کاربر مهمان