ماجرای کرم ابریشم

  • 1 قطعه
  • 13:51 مدت زمان
  • 114 دریافت شده
در یک جنگل بزرگ، یک کرم ابریشم کوچولو زندگی می کرد.
او همیشه خوشحال و خندان بود و هر روز تپل و تپل تر می شد.
یک روز که کرم ابریشم از خواب بیدار شد احساس کرد که حالش خوب نیست.
سنجاقک که دوست کرم بود خیلی زود خبر مریض شدن کرم ابریشم را به همه ی دوستانش رساند ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع