هندوانه ی قلقلی می خواست به مهمانی برود.
هندوانه ی قلقلی می خواست به خانه ی خاله پیرزن مهربان برود.
سر راه خرگوشه با تعجب از او پرسید: آهای هندوانه ی قلقلی! داری کجا می ری؟
_ دارم می رم خونه ی خاله پیرزن
_ کدوم پیرزن
_ پیرزنی که عصا و عینک داره یک حیاط کوچک داره ...
هندوانه ی قلقلی می خواست به خانه ی خاله پیرزن مهربان برود.
سر راه خرگوشه با تعجب از او پرسید: آهای هندوانه ی قلقلی! داری کجا می ری؟
_ دارم می رم خونه ی خاله پیرزن
_ کدوم پیرزن
_ پیرزنی که عصا و عینک داره یک حیاط کوچک داره ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:30
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه