تمساح کوچولو با باباتمساح و مامان تمساح در رودخانه زندگی می کرد.
تمساح کوچولو خیلی خیلی تنبل بود. او از صبح در گوشه ای دراز می کشید. حتی آب و غذا را پدر و مادرش به او می دادند.
یک روز قورباغه کوچولویی نزدیک تمساح آمد و گفت: چرا اینقدر تنبلی. بلند شو و حرکت کن.
پدر تمساح هم از دست تنبلی های تمساح خسته شده بود ...
تمساح کوچولو خیلی خیلی تنبل بود. او از صبح در گوشه ای دراز می کشید. حتی آب و غذا را پدر و مادرش به او می دادند.
یک روز قورباغه کوچولویی نزدیک تمساح آمد و گفت: چرا اینقدر تنبلی. بلند شو و حرکت کن.
پدر تمساح هم از دست تنبلی های تمساح خسته شده بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:58
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه