تخت چوبی کهنه ی خاله رعنا از انباری خسته شده بود.
یک روز تخت چوبی از در انباری بیرون آمد و زود از در حیاط بیرون رفت و به کوچه رسید.
تخت چوبی از دیدن طبیعت خوشحال بود. تخت چوبی دلش می خواست تخت مفیدی باشد ...
یک روز تخت چوبی از در انباری بیرون آمد و زود از در حیاط بیرون رفت و به کوچه رسید.
تخت چوبی از دیدن طبیعت خوشحال بود. تخت چوبی دلش می خواست تخت مفیدی باشد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:42
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه