افسانه زاغی و شیر

  • 1 قطعه
  • 15:16 مدت زمان
  • 392 دریافت شده
در دهکده ای کوچک پیرزنی زندگی می کرد که ثروت زیادی نداشت؛ اما یک گاو داشت که آن را خیلی دوست می داشت. پیرزن هر روز صبح شیر گاوش را می دوشید و شیر تازه را برای فروش به شهر می برد. یکی از روزها وقتی پیرزن شیر گاو را دوشید، از گاو خواست تا....
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که بی اجازه دست به وسایل دیگران نزنند.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    😍🤩😘😗😚😙
دسترسی سریع