یک روز یک کفشدوزک قرمزی پیش گل ها رفت تا کنار آنها بنشیند.
ولی گل زرد گلبرگ هایش را جمع کرده بود.
گل زرد غمگین بود. او دلش گرفته بود ...
ولی گل زرد گلبرگ هایش را جمع کرده بود.
گل زرد غمگین بود. او دلش گرفته بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:32
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان