کیف نارنجی

  • 1 قطعه
  • 13:10 مدت زمان
  • 196 دریافت شده
مهتاب منتظر بود تا با پدر و مادر به خانه ی خاله برود که ناگهان صدایی گفت: مهتاب خانم! چرا این قدر پوست تخمه روی من ریختی؟
مهتاب از شنیدن حرف های کیف نارنجی تعجب کرده بود.
کیف نارنجی را مادربزرگش برایش از مشهد آورده بود ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع