سنجاقک قشنگی در دشت اقاقیا بود که از همه چیز می ترسید.
همه به او می گفتند: سنجاقک ترسو.
از هر چیزی و هر صدایی می ترسید. سنجاقک از تاریکی هم می ترسید ...
همه به او می گفتند: سنجاقک ترسو.
از هر چیزی و هر صدایی می ترسید. سنجاقک از تاریکی هم می ترسید ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:36
کاربر مهمان