آیسان با مادرش به بازار رفته بودند.
آیسان همیشه مراقب بود تا گم نشود.
آیسان از مادرش قول گرفته بود تا یک کفش تازه بخرد اما هنوز کفش هایش نو بودند ...
آیسان همیشه مراقب بود تا گم نشود.
آیسان از مادرش قول گرفته بود تا یک کفش تازه بخرد اما هنوز کفش هایش نو بودند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:05
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه