یک روز مادربزرگ آزاده کوچولو به او گفت: بیا صندوقچه ی قدیمی ام را باز کنیم تا ببینیم چه چیزهایی در آن است.
آزاده کوچولو خیلی دلش می خواست بداند چه چیزهایی در آن است.
توی صندوق یک روسری گلدار قشنگ با یک عالمه چیزهای زیبا بود. یک خط کش هم بود ...
آزاده کوچولو خیلی دلش می خواست بداند چه چیزهایی در آن است.
توی صندوق یک روسری گلدار قشنگ با یک عالمه چیزهای زیبا بود. یک خط کش هم بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:05
کاربر مهمان
کاربر مهمان