حمیده خودش را به خواب زده بود و توی هال خوابیده بود.
پدر متوجه کار حمیده شد و از او خواست تا بلند شود و برود سر جایش بخوابد. ولی حمیده دلش نمی خواست برود بخوابد ...
پدر متوجه کار حمیده شد و از او خواست تا بلند شود و برود سر جایش بخوابد. ولی حمیده دلش نمی خواست برود بخوابد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:19
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه