آستین نو، بخور پلو

  • 1 قطعه
  • 9:20 مدت زمان
  • 238 دریافت شده
روزی میرزا به مهمانی مرد ثروتمندی دعوت شد. او همیشه خدمتکارش الماس را با خود می برد. در راه مهمانی، میرزا متوجه شد که کیف پولش را جا گذاشته است. به همین دلیل الماس برگشت تا کیف را برای میرزا به مهمانی ببرد. اما وقتی کیف را آورد...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که هرگاه کسی را به خاطر ظاهرش به جایی راه می دهند و یا اجازه ی انجام کاری را به او می دهند، می توانند از ضرب المثل ( آستین نو، بخور پلو ) را در مورد آن فرد استفاده نمود.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    خیلی قشنگه ممنون خانم نشیبا و سیما رستگاران 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣 خیلی باحال بود
  • کاربر مهمان
    وای وای چه خوشگله دوسش دارم خیلی خوبه ازتون متشکرم که این داستان رو ساختیم
دسترسی سریع