کیف مادربزرگ

  • 1 قطعه
  • 14:46 مدت زمان
  • 171 دریافت شده
مادربزرگ به خانه ی مهتاب، نوه اش آمده بود. اما مهتاب فقط بازیگوشی می کرد.
اتاق مهتاب خیلی به هم ریخته و شلوغ بود. او می خواست یک کیف که برای مادربزرگ خریده بود را به او بدهد ولی هر چه می گشت پیدا نمی کرد.
چون اتاقش خیلی خیلی به هم ریخته بود و هیچ چیز سر جایش نبود ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    صبا هستم
  • کاربر مهمان
    صبا هستی
  • کاربر مهمان
    صبا هستی
  • کاربر مهمان
    صبا هستم
  • کاربر مهمان
    صبا صفترخوانی
  • کاربر مهمان
    صبا هستم
  • کاربر مهمان
    صباااااا هستممممممممممممم
  • کاربر مهمان
    صبااااا🥶🥶
  • کاربر مهمان
    صبا هستم، ❤️
  • کاربر مهمان
    میدونم که خیلی باهوش وخوشگل هستم❤️
  • کاربر مهمان
    صبا هستم
  • کاربر مهمان
    دختر کفشدوزکی عشقه
  • کاربر مهمان
    باسلام این مجموعه واقعا خوب‌ است 🌺🌹🌼🌻💐🌷
  • کاربر مهمان
    عالی بود تمام قصه ها عالی عالی عالی بودند🎉🎉🎉🎉🎊🎊🎊👏👏👏🎈🎈
  • کاربر مهمان
    خوب بود🌷
  • کاربر مهمان
    😘😘😘😘😘
  • کاربر مهمان
    😘😘
  • کاربر مهمان
    خیلی خیلی خوب است
  • کاربر مهمان
    😍😍😍😍😍
  • کاربر مهمان
    صبا خانم ، درمورد چیز های شخصی مثل قیافه و علاقه ی شخصی ات را نباید در اینجا بگی چون به ما مربوط نیست
دسترسی سریع