مار کوچولو که تازه از تخم بیرون آمده بود، درختی دید که رویش کبوتری نشسته بود.
کبوتر با لبخند به او سلام و خوشامد گفت.
مار از او پرسید: «تو کی هستی؟»
مار کوچولو به هرکس میرسید، اسمش را می پرسید... .
کبوتر با لبخند به او سلام و خوشامد گفت.
مار از او پرسید: «تو کی هستی؟»
مار کوچولو به هرکس میرسید، اسمش را می پرسید... .
صداها
-
عنوانزمان
-
14:54
کاربر مهمان
کاربر مهمان