حکایت دزد نابکار( از مصیبت نامه عطار نیشابوری)

حکایت دزد نابکار( از مصیبت نامه عطار نیشابوری)

  • 2 قطعه
  • 20:16 مدت زمان
  • 807 دریافت شده
راوی: اردشیر منظم
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
آورده اند در روزگاران دور، مردی زندگی می کرد که راحتی و آسایش رو از بندگان خدا گرفته بود.
مردم از دستش یه روز خوش نداشتن و جان و مال شون در امان نبود.


در شهری که دزد حکایت ما زندگی می کرد، مرد بخشنده و دست دل بازی هم خانه داشت. به اون مرد شیخ می گفتن. شیخ احمد. شیخ، فلبی به وسعت دریا داشت. کارش شده بود این که بگرده تا اگه بیچاره یا نیازمندی در شهر هست رو پیدا کنه و هر جور شده بهش کمک کنه و یا گره ای از مشکل زندگی کسی باز کنه. همه ی مردم شهر شیخ رو می شناختن. دزد قصه ی ما هم بی شک این مرد رو می شناخت و در سرش نقشه ی خالی کردن خانه ی شیخ رو کشیده بود.
دزد با خودش فکر می کرد: مردی به این دست و دل بازی و بخشندگی حتما مال و ثروت بسیاری داره. چه سکه هایی که توی پستوی خونش منتظر من نشستن و چه خمره هایی که هنور درشون باز هم نشده.
حالا دیگه نوبت تو رسیده ای شیخ! یکی از همین شبا خدمت شما هم می رسم. ای شیخ بخشنده و مهربان و پولدااااار! منتظرم باااااش! ...

از ایرانصدا بشنوید

بچه ها! در این حکایت می بینیم که چگونه نور وجود شیخ، درون دزد قصه ی ما رو روشن کرد و به اون زندگی بخشید. حالا دیگه دزد، شاگرد شیخ شده بود و شاید شیخی دیگر از اون به جا مونده باشه ...

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    با سلام:مثل همیشه عالی👏👏👏👏👏
  • کاربر مهمان
    با سلام:مثل همیشه عالی👏👏👏👏👏👏
  • کاربر مهمان
    خواهش میکنم موسیقی بین داستان رو کمتر و صداشو اروم کنید
  • کاربر مهمان
    صدای موسیقی کمتر کنید عالی بود
  • کاربر مهمان
    با سلام عالی بود فقط لطفا موسیقی بین متن را کمتر و صداش راارامتر کنید مچکرم
  • کاربر مهمان
    سلام خواهشاااااا موسیقی نداشته باشه
  • کاربر مهمان
    خیلی خیلی خوهش می کنم موسیقی را کم تر کنید
  • کاربر مهمان
    لطططططططططفففففااااااالنتتتننننننننننن بین داستان اهنگ نگذاری
  • کاربر مهمان
    بسار عالی
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    موسیقی بدی داره کلن

تصاویر

دسترسی سریع