آقا موشه نجار بود. او بهترین نجار جنگل بود.
یک روز موشی رفت تا با دوستانش بازی کند.
ولی کفش سنجاب کوچولو پاره شده بود و آن ها نمی توانستند با هم بازی کنند.
موشی فکری کرد و گفت: پدر من خیلی کارها بلده. اون یه نجاره. اون هر کاری رو بلده ...
یک روز موشی رفت تا با دوستانش بازی کند.
ولی کفش سنجاب کوچولو پاره شده بود و آن ها نمی توانستند با هم بازی کنند.
موشی فکری کرد و گفت: پدر من خیلی کارها بلده. اون یه نجاره. اون هر کاری رو بلده ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:51
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان