بهار بود و مادر و پدر قلقلی باید به عید دیدنی می رفتند.
قلقلی هم که حسابی شکمو بود از عید دیدنی خوش اش می آمد.
او تا می توانست آجیل و شیرینی و میوه می خورد ...
قلقلی هم که حسابی شکمو بود از عید دیدنی خوش اش می آمد.
او تا می توانست آجیل و شیرینی و میوه می خورد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:41
کاربر مهمان
کاربر مهمان