موسی و شبان

موسی و شبان

  • 2 قطعه
  • 15:14 مدت زمان
  • 407 دریافت شده
راوی: اردشیر منظم
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
روزی از روزها حضرت موسی، پیامبر خدا، داشت از راهی می‌‌‌گذشت. او در دل با خدای خود رازونیاز می‌‌‌کرد و ... .

حضرت موسی، علیه‌‌‌‌السلام، همیشه دلش می‌‌‌خواست اون‌‌طور که شایسته و درسته، با خدای خودش حرف بزنه و راز هستی رو درک کنه. در همین حال‌‌و‌‌هوا بود که صدایی از دور شنید. صدایی مثل صدای مادری عاشق که داره فرزندش رو نوازش می‌‌‌کنه.
_ این چه کسی است؟ چقدر عاشقانه حرف می‌‌‌زند! باید بروم ببینمش. آری از پشت همین تپه صدا می‌‌‌آید. همین نزدیکی... باید بروم و صاحب صدا را ببینم.
حضرت موسی اینها رو در دل گفت و راه تپه رو در پیش گرفت. رفت و رفت تا به اون طرف تپه رسید. چوپانی ساده‌‌‌دل، با لباس‌‌‌هایی ساده، کنار جوی آبی نشسته بود و داشت آرام آرام حرف می‌‌زد... .

از ایرانصدا بشنوید

داستان موسی و شبان یکی از حکایت‌‌‌های مثنوی معنویِ جلال‌‌‌الدین محمد بلخی (مولوی) است.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    مثل قصه های دیگه خیلی عالی بود ممنون
  • کاربر مهمان
    عالی عالی عالی عالی عالی عالی
  • کاربر مهمان
    اصلا قشنگ تر از این داستان ها مگه وجود دارد
  • کاربر مهمان
    با این که هنوز نشنیدمش ولی می دونم خیلی خیلی خیلی خیلی عالی خواهد بود
  • کاربر مهمان
    ,لایک

تصاویر

دسترسی سریع