دهقانی توی گاری اش پر از پنبه بود ولی یکدفعه یک تکه از پنبه که به شکل آدمک بود از روی گاری افتاد. آدمک پنبه ایی دنبال گاری دوید، اما به گاری نرسید و از خستگی روی سنگی نشست.
آدمک پنبه ایی موجود عجیبی را دید و از او پرسید تو چه جور حیوانی هستی؟ موجود روی درخت گفت من آفتاب پرست هستم. آفتاب پرست چند بار رنگش عوض شد و آدمک پنبه ایی یاد گرفت که افتاب پرست برای شکار و برای پنهان شدن از دست دشمنانش به رنگ محیط اطزافش در می آید.
داستان رنگ و وارنگ با اجرای مریم نشیبا د رصدا و سیمای جمهو.ری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
آدمک پنبه ایی موجود عجیبی را دید و از او پرسید تو چه جور حیوانی هستی؟ موجود روی درخت گفت من آفتاب پرست هستم. آفتاب پرست چند بار رنگش عوض شد و آدمک پنبه ایی یاد گرفت که افتاب پرست برای شکار و برای پنهان شدن از دست دشمنانش به رنگ محیط اطزافش در می آید.
داستان رنگ و وارنگ با اجرای مریم نشیبا د رصدا و سیمای جمهو.ری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
14:08
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه