ترانه درمورد یک نقاشی زیبا و بیکلام همین ترانه
روی برگ دفترم با مداد سبز رنگ
میکشیدم یک درخت با چمنهای قشنگ
رنگ آبی را زدم جای رود و آسمان
باغ نقاشی من، شد بهاری شادمان
ناگهان از پنجره پر زد آمد یک کلاغ
قارقاری کرد و رفت، کنج دیوار اتاق
بالهایش خیس از آب، چشمها را بسته بود
لانهای میخواست او، چون که خیلی خسته بود
با مداد قهوهای من برای آن کلاغ
رنگ کردم لانهای تا شود مهمان باغ
روی برگ دفترم با مداد سبز رنگ
میکشیدم یک درخت با چمنهای قشنگ
رنگ آبی را زدم جای رود و آسمان
باغ نقاشی من، شد بهاری شادمان
ناگهان از پنجره پر زد آمد یک کلاغ
قارقاری کرد و رفت، کنج دیوار اتاق
بالهایش خیس از آب، چشمها را بسته بود
لانهای میخواست او، چون که خیلی خسته بود
با مداد قهوهای من برای آن کلاغ
رنگ کردم لانهای تا شود مهمان باغ
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:41
-
2:42بيكلام
کاربر مهمان