بازی گروهی

  • 1 قطعه
  • 11:34 مدت زمان
  • 149 دریافت شده
بازی‌های بچه‌ها در سال‌های گذشته، بیشتر شکلِ گروهی داشت، ولی این بازی‌ها کم‌کم فراموش شدن. توی این قصه، خاله‌نوشی از بازی‌های زمان مامان و باباها برای بچه‌ها می‌گه.
مریم کوچولو عاشق بازی کردن بود، ولی دلش می‌خواست وقتی بازی می‌کنه مامان و بابا هم همراهش بازی کنن. یه روز جمعه که بابا خونه بود، مریم از مامان و بابا خواست که باهم بازی کنن. همون موقع بابا پیشنهاد داد که... .

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    عالی 💐💐
  • کاربر مهمان
    هستم هستی
  • کاربر مهمان
    عللللللللللللللللللللللللللللیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
  • کاربر مهمان
    خیلی باحال بود
  • کاربر مهمان
    زیاد بگین قصه
  • کاربر مهمان
    عالی بهترین چیز سرگرم کننده
  • کاربر مهمان
    دختر من سریع خوابش برد
دسترسی سریع