آش سنگ

  • 1 قطعه
  • 7:46 مدت زمان
  • 4 دریافت شده
پسرک در خانواده‌ی فقیری زندگی می کرد.
او مجبور شد برای پول درآوردن به شهر برود. پس بقچه‌اش را بست و راهی شد تا به یک مزرعه رسید. پسر از زن مزرعه‌دار خواست تا به او چیزی برای خوردن و جایی برای ماندن بدهد، اما زن خسیس بود و به او کمک نکرد و پسر آنجا را ترک کرد. پسرک ناامید نشد و فکری کرد... .

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع