میوه ی هنر «پایه ششم دبستان»

  • 1 قطعه
  • 4:27 مدت زمان
  • 1 دریافت شده
شعر زیبای «میوه‌ی هنر» سروده‌ی پروین اعتصامی را بشنوید و حفظ کنید.
آن قصه شنیدید که در باغ یکی روز
از جور تبر، زار بنالید سپیدار

کز من نه دگر بیخ و بُنی ماند و نه شاخی
از تیشه‌ی هیزم‌شکن و ارّه‌ی نجار


گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس
کاین موسم حاصل بود و نیست تو را بار

تا شام، نیفتاد صدای تبر از گوش
شد توده در آن باغ، سحر هیمه‌ی بسیار


دهقان چو تنور خود از این هیمه برافروخت
بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار:


آوخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی
اندام مرا سوخت چنین زآتش ادبار


خندید بر او شعله که از دست که نالی؟
ناچیزی تو کرد بدین‌گونه تو را خوار


آن شاخ که سر برکشد و میوه نیارد
فرجام به‌جز سوختنش نیست سزاوار


جز دانش و حکمت نَبُوَد میوه‌ی انسان
ای میوه‌فروش هنر، این دکّه و بازار


از گفته‌ی ناکرده و بیهوده چه حاصل؟
کردار نکو کن که نه سودی ست ز گفتار


آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالت
روز عمل و مُزد، بود کار تو دشوار

آهنگ ها

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع