شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ تمیز بودن
عمو ذبیح مرد مهربونی بود که محله رو تمیز میکرد و زباله ها رو از توی کوچه و خیابون بر میداشت و کوچه ها رو آب و جارو می کرد. اما یه روز اهالی محل متوجه شدن که محله شون خیلی کثیف شده. انگار عمو ذبیح چند وقته که دیگه تمیزش نکرده! اونا پیگیر شدن و متوجه شدن که عمو ذبیح ناخوش احواله ....
⭕️ چه جوری باید کمک کرد؟
توی جنگلی سرسبز و قشنگ، حیوونا با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی میکردن. در بین اونا، دو تا دوست خوب و صمیمی هم بودن که همیشه و همهجا با هم بودن. اسم یکیشون «دُم باریک» و اون یکی «سنجاب کوچولو» بود.
⭕️ موش و قالب پنیر
روزی روزگاری دو موش زرنگ و بازیگوش، با همدیگر در یک انباری بزرگ زندگی می کردند. آنها هر کدام در گوشه ای از این انبار برای خودشان لانه ای ساخته بودند. در این انبار یک گربه پیر و یک سگ نگهبان هم زندگی می کردند. این دو موش هر روز صبح با هم به دنبال غذا می رفتند و هر کدام برای خودشان غذایی پیدا می کردند و به لانه می آوردند و می خوردند؛ سپس در پایان روز می نشستند و اتفاقاتی که در آن روز برایشان رخ داده بود را تعریف می کردند و می خندیدند....
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ تمیز بودن
عمو ذبیح مرد مهربونی بود که محله رو تمیز میکرد و زباله ها رو از توی کوچه و خیابون بر میداشت و کوچه ها رو آب و جارو می کرد. اما یه روز اهالی محل متوجه شدن که محله شون خیلی کثیف شده. انگار عمو ذبیح چند وقته که دیگه تمیزش نکرده! اونا پیگیر شدن و متوجه شدن که عمو ذبیح ناخوش احواله ....
⭕️ چه جوری باید کمک کرد؟
توی جنگلی سرسبز و قشنگ، حیوونا با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی میکردن. در بین اونا، دو تا دوست خوب و صمیمی هم بودن که همیشه و همهجا با هم بودن. اسم یکیشون «دُم باریک» و اون یکی «سنجاب کوچولو» بود.
⭕️ موش و قالب پنیر
روزی روزگاری دو موش زرنگ و بازیگوش، با همدیگر در یک انباری بزرگ زندگی می کردند. آنها هر کدام در گوشه ای از این انبار برای خودشان لانه ای ساخته بودند. در این انبار یک گربه پیر و یک سگ نگهبان هم زندگی می کردند. این دو موش هر روز صبح با هم به دنبال غذا می رفتند و هر کدام برای خودشان غذایی پیدا می کردند و به لانه می آوردند و می خوردند؛ سپس در پایان روز می نشستند و اتفاقاتی که در آن روز برایشان رخ داده بود را تعریف می کردند و می خندیدند....
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین. پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون
صداها
-
عنوانزمان
-
39:44
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان