شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ مداد قرمز من کجاست؟
رعنا کوچولو هروقت که میخواست نقاشی کنه، اونقدر دنبال مدادرنگیهاش میگشت که خسته میشد. اون از وسایلش خوب مراقبت نمیکرد و اونا رو سر جاشون نمیذاشت. یه روز دوست رعنا کوچولو اومد خونهشون تا با اون نقاشی بکشه... .
⭕️ اسب آبی
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. زیر آب دریاها یه اسب آبی خیلی کوچولو زندگی می کرد. اسب آبی همیشه زیر آب می گشت و می گشت تا غذاشو پیدا می کرد. یه روز که داشت دنبال غذا می گشت، یه غذای خوشمزه پیدا کرد. همین که رفت به سمت...
⭕️ انگشت انگشت مَبَر، تا خیک خیک نریزی
مرد پول داری از راه فروش نفت، ثروت کلانی اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد می داد که موقع خریدن نفت، هر دو انگشت سبّابه را دور پیمانه گذارد تا اندکی بیشتر نشان داده شود و برعکس در وقت فروختن آن، دو انگشت را درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود. غلام، وی را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر می داشت و می گفت...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ مداد قرمز من کجاست؟
رعنا کوچولو هروقت که میخواست نقاشی کنه، اونقدر دنبال مدادرنگیهاش میگشت که خسته میشد. اون از وسایلش خوب مراقبت نمیکرد و اونا رو سر جاشون نمیذاشت. یه روز دوست رعنا کوچولو اومد خونهشون تا با اون نقاشی بکشه... .
⭕️ اسب آبی
یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. زیر آب دریاها یه اسب آبی خیلی کوچولو زندگی می کرد. اسب آبی همیشه زیر آب می گشت و می گشت تا غذاشو پیدا می کرد. یه روز که داشت دنبال غذا می گشت، یه غذای خوشمزه پیدا کرد. همین که رفت به سمت...
⭕️ انگشت انگشت مَبَر، تا خیک خیک نریزی
مرد پول داری از راه فروش نفت، ثروت کلانی اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد می داد که موقع خریدن نفت، هر دو انگشت سبّابه را دور پیمانه گذارد تا اندکی بیشتر نشان داده شود و برعکس در وقت فروختن آن، دو انگشت را درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود. غلام، وی را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر می داشت و می گفت...
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
40:19
کاربر مهمان
کاربر مهمان