شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ چوپان و نی
در یک روستای زیبا خونه های قشنگی در کنار یک دشت سرسبز قرار داشت. .گوسفندهای ده برای چرا باید به دشت می رفتند و علف می خوردند.
اهالی روستا تصمیم گرفتند برای گوسفندها و بزها یک چوپان انتخاب کنند. حسن هر روز حیوانات را به چرا می برد و برایشان نی می زد.
قاصدک ⭕️
مجید و بهناز دو خواهر و برادر کوچولو هستند.
بهناز و مجید همیشه دوست دارند که توی صندلی جلو و کنار راننده بنشینند. اما پدر و مادر به آن ها اجازه نمی دادند.
⭕️ ﺿﺮر ﺑﻪ ﻣﺎل ﺑﺨوﺭد ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎن
ﺩﻭ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺭش ﺭﻭﻏﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺲ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﮐِﺸﺘﯽ به سرزمین دیگری ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺗﺎ ﮐﺎﻻﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﻨﺪ. ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥِ ﺭﻭﻏﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻣﺲ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﺲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ فروش خوبی نخواهد داشت؛ به همین دلیل خواستار تعویض اجناسشان با یکدیگر شد. ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻣﺲ ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﻤﻮﺩ....
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
*****
⭕️ چوپان و نی
در یک روستای زیبا خونه های قشنگی در کنار یک دشت سرسبز قرار داشت. .گوسفندهای ده برای چرا باید به دشت می رفتند و علف می خوردند.
اهالی روستا تصمیم گرفتند برای گوسفندها و بزها یک چوپان انتخاب کنند. حسن هر روز حیوانات را به چرا می برد و برایشان نی می زد.
قاصدک ⭕️
مجید و بهناز دو خواهر و برادر کوچولو هستند.
بهناز و مجید همیشه دوست دارند که توی صندلی جلو و کنار راننده بنشینند. اما پدر و مادر به آن ها اجازه نمی دادند.
⭕️ ﺿﺮر ﺑﻪ ﻣﺎل ﺑﺨوﺭد ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﺎن
ﺩﻭ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺭش ﺭﻭﻏﻦ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺲ، ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﮐِﺸﺘﯽ به سرزمین دیگری ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺗﺎ ﮐﺎﻻﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﻨﺪ. ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥِ ﺭﻭﻏﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﺎ ﺯﯾﺮﮐﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻣﺲ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﺲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ فروش خوبی نخواهد داشت؛ به همین دلیل خواستار تعویض اجناسشان با یکدیگر شد. ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻥ ﻣﺲ ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﻤﻮﺩ....
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است
صداها
-
عنوانزمان
-
38:58
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه