خاله سوسکه هیچ کس را دوست نداشت.
خاله سوسکه نه با کسی حرف می زد و نه با کسی درد دل می کرد.
او اصلا لبخند نمی زد و فکر می کرد با همه فرق می کند.
یک روز خاله سوسکه در آب افتاد اما از بس مغرور بود از هیچ کس کمک نگرفت ...
خاله سوسکه نه با کسی حرف می زد و نه با کسی درد دل می کرد.
او اصلا لبخند نمی زد و فکر می کرد با همه فرق می کند.
یک روز خاله سوسکه در آب افتاد اما از بس مغرور بود از هیچ کس کمک نگرفت ...
صداها
-
عنوانزمان
-
11:18
کاربر مهمان