ترانه درمورد آمدن فصل بهار و بیکلام همین ترانه
برف سپید نقرهای
بر سر من نشسته بود
بر لب حوض کوچکم
شیشهی یخ شکسته بود
کلاغی آمد و شد
بر سر شاخهای سوار
شد آسمان کوچهمان
پر از صدای قارقار
صدای در بلند شد
کلاغک از شاخه پرید
توی هوا خورد تکان
شاخهی کاج مو سفید
پشت در خانهی ما
بهار ایستاده بود
موی بلند خویش را
به دست باد داده بود
تا که نگاه سبز او
لحظهای افتاد به من
از گل پیراهن خود
شاخه گلی داد به من
برف سپید نقرهای
بر سر من نشسته بود
بر لب حوض کوچکم
شیشهی یخ شکسته بود
کلاغی آمد و شد
بر سر شاخهای سوار
شد آسمان کوچهمان
پر از صدای قارقار
صدای در بلند شد
کلاغک از شاخه پرید
توی هوا خورد تکان
شاخهی کاج مو سفید
پشت در خانهی ما
بهار ایستاده بود
موی بلند خویش را
به دست باد داده بود
تا که نگاه سبز او
لحظهای افتاد به من
از گل پیراهن خود
شاخه گلی داد به من
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه