چشمامو میبندم و سوار اسب سفیدم میشم و این شعر رو با صدای آرام میخونم برای خودم.
اسب سفید نقرهسُم
هم چشم سیاه، هم یال و دُم
حیوان رام و مهربان
گفتی سخنها بی زبان
سبزهی تَر غذای تو
نُقل آورم برای تو
زین مینهم بر پشت تو
خوش میجهم بر پشت تو
پا در رکاب آمادهام
ای یار خوب و سادهام
باهم به صحرا میرویم
اینجا و آنجا میرویم
اسب سفید نقره سُم
هم چشم سیاه، هم یال و دُم.
اسب سفید نقرهسُم
هم چشم سیاه، هم یال و دُم
حیوان رام و مهربان
گفتی سخنها بی زبان
سبزهی تَر غذای تو
نُقل آورم برای تو
زین مینهم بر پشت تو
خوش میجهم بر پشت تو
پا در رکاب آمادهام
ای یار خوب و سادهام
باهم به صحرا میرویم
اینجا و آنجا میرویم
اسب سفید نقره سُم
هم چشم سیاه، هم یال و دُم.
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه