شب شده و جیرجیرک با صدای جیرجیرش نمیذاره ماه و قورباغه بخوابن. شاعر ما هم برای این اتفاق شبونه یه شعر نوشته.
جیرجیرک لای گلها
میکند شب را تماشا
میکند با جیرجیرش
با سکوت باغ دعوا
باز امشب قورباغه
از صدای جیرجیرک
خسته و بیدار مانده
روی برگی سبز و کوچک
ماه گِرد نقرهای هم
در میان آسمانها
میکند با شادمانی
روی گلها را تماشا
با دو دست نازک خود
نور میپاشد به آنها
غنچه هم خوابیده امشب
زیر این مهتاب زیبا
از صدای جیرجیرک
میپرد از خواب غنچه
تا سحر چون قورباغه
میشود بدخواب غنچه
از صدای جیرجیرک
ماه میرنجد فراوان
میکند آهسته خود را
پشت ابری تیره پنهان
جیرجیرک لای گلها
میکند شب را تماشا
میکند با جیرجیرش
با سکوت باغ دعوا
باز امشب قورباغه
از صدای جیرجیرک
خسته و بیدار مانده
روی برگی سبز و کوچک
ماه گِرد نقرهای هم
در میان آسمانها
میکند با شادمانی
روی گلها را تماشا
با دو دست نازک خود
نور میپاشد به آنها
غنچه هم خوابیده امشب
زیر این مهتاب زیبا
از صدای جیرجیرک
میپرد از خواب غنچه
تا سحر چون قورباغه
میشود بدخواب غنچه
از صدای جیرجیرک
ماه میرنجد فراوان
میکند آهسته خود را
پشت ابری تیره پنهان
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه