نمکی

نمکی

  • 2 قطعه
  • 16:00 مدت زمان
  • 2109 دریافت شده
کارگردان:
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کودک
مادر و دختری بودند که در خانه ای بزرگ زندگی می کردند. خانه ی آنها هفت در داشت.


دختر از بس زیبا بود به او نمکی می گفتند. مادر نمکی همیشه به دخترش می گفت که شب ها موقع خواب حتما درها را ببند. یک شب نمکی یکی از درها را نبست. آن شب دیوی به خانه وارد شد. دیو از آنها آب و غذا خواست. بعد گفت تا برایش جای خواب آماده کنند. وقتی مادر نمکی خوابید دیو از خواب بیدار شد و نمکی را بین دو شاخش قرار داد و از خانه بیرون رفت ...

از ایرانصدا بشنوید

این داستان برای بچه های سالهای ابتدایی دبستان مناسب است

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالییییییی
  • کاربر مهمان
    💟
  • کاربر مهمان
    چه داستان قشنگی عالیه🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰😋😋😋😋🤗🤗🤗😍😍😍😍
  • کاربر مهمان
    سلام خیلی خوب بود
  • کاربر مهمان
    سلام چرا میگه پدر بزرگ؟
  • کاربر مهمان
    عااااااالی.ممنونم از گروه خوب کتاب گویا
  • کاربر مهمان
    سلام خیلیخوب بود عالی عالی عالی
  • کاربر مهمان
    سلام ممنون عالی هست.خسته نباشید
  • کاربر مهمان
    سلام .خیلی خوب بود
  • کاربر مهمان
    من قبلا این داستان را گوش داده بودم
  • کاربر مهمان
    عالی بود من قبلا این داستان را گوش داده بودم پدر بزرگم این داستان را برایم می گفت ولی با اینکه داستان تکراری بود ولی لحن قصه گوی شما عالیه می دونم که الان فقط باید نظر مون را درباره ی داستان بگیم ولی لطفا داستان علی مردان خان - حسن کچل - خروس زری پیرهن پری را هم بزاری
  • کاربر مهمان
    داستان بسیار عالی و زیبایی بود
  • کاربر مهمان
    عععععععااااااااااا للللللللللللللللللللللی 46 تا نوشتم
  • کاربر مهمان
    قصه ی خوشگلی است ولی قصه ی شب بخیر کو چولو هم شما گفتید
  • کاربر مهمان
    ای بابا این دیگه چیه
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    قشنگ 😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
  • کاربر مهمان
    سلام عالی بود .😘😘💖منم بااینکه کلی بار گوش دادم قصه رو عالللللللِللِللللِلِللللللللللللللی بوووووووووووود 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖😙😙

تصاویر

دسترسی سریع