پدر ژپتو یه نجار بود. اون تنها زندگی میکرد. برای همین یه عروسک چوبی برای خودش درست کرد و اسمشو «پینوکیو» گذاشت.
او دلش میخواست یه پسر داشته باشه. پری مهربون آرزوی او رو شنید و با چوب جادوییاش به پینوکیو زد. ناگهان پینوکیو جون گرفت و حرکت کرد... .
او دلش میخواست یه پسر داشته باشه. پری مهربون آرزوی او رو شنید و با چوب جادوییاش به پینوکیو زد. ناگهان پینوکیو جون گرفت و حرکت کرد... .
از ایرانصدا بشنوید
پدر ژپتوی تنها، نجار بود. برای همین واسه خودش یه عروسک چوبی درست کرد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان