لولو خان

  • 1 قطعه
  • 10:29 مدت زمان
  • 1278 دریافت شده
روزی بود و روزگاری بود
بابایی بود که خسته بود
زیر درخت نشسته بود
چی کار می کرد؟
سیب می خورد
سیب که می خورد خوابش بُرد
خوابیده بود که موشی از راه رسید
بابا رو دید و خندید...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که بی جهت از هر چیزی نترسند.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    وقتی گربه اومد موش رو بگیره خیلی خنده دار بود ویهان ۴ و نیم ساله
  • کاربر مهمان
    عالیه
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    خوب
  • کاربر مهمان
    لطفا دیگه از این قصه های موزیکال نزارید خیلی بد بود ببخشید این رو گفتم💙
  • کاربر مهمان
    عاااااااااااااالی بود
  • کاربر مهمان
    درسته من از قصه های موزیکال بدم میاد☹☹😞😞 ولی از این قصه واقعا خیلی خوشم اومد😙😙😙
  • کاربر مهمان
    عالی♡⁩
  • کاربر مهمان
    عالی_خنده دار،_موزیکال عالی_مرسی⁦(✿ ♡‿♡)⁩⁦(◍•ᴗ•◍)✧*。⁩
  • کاربر مهمان
    عالی بود
  • کاربر مهمان
    عالی حد نداره از خوبی
  • کاربر مهمان
    خوب بود ولی قصه های موزیکال احساس قصه برای بچه ها نمیاره و همچنین باعث می‌شوند کودکان دیر تر خوابشان ببرد تشکر🙏
  • کاربر مهمان
    من لولو خان هستم نیستم
  • کاربر مهمان
    😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈👿👿👿👿👿👿👿👿👿👿👿👹👹👹👹👹👹👹👹👹👹👹👹👹😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
  • کاربر مهمان
    سلام
  • کاربر مهمان
    من موشم🫵🙉🙉
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    منم گربه دارم میاد میخورتشا
  • کاربر مهمان
    فاطمه حسنا
  • کاربر مهمان
    من میشم 🐁🐭🐭🐁🐁🐭🤣🤣🤣🤣😂😂
دسترسی سریع