نازدونه می خواست برای مادربزرگش از چشمه آب ببرد.
او صدایی را شنید. صدای چلچله بود که می گفت: نازدونه پاشو!
نازدونه از چلچه پرسید: چی شده؟
چلچله به او گفت که اتفاقی برای ننه جون افتاده ...
او صدایی را شنید. صدای چلچله بود که می گفت: نازدونه پاشو!
نازدونه از چلچه پرسید: چی شده؟
چلچله به او گفت که اتفاقی برای ننه جون افتاده ...
صداها
-
عنوانزمان
-
16:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه