موشی موشی خیلی زرنگ و بازیگوش بود.
شب بود و موشی تشنه بود. موشی رفت کنار رودخانه تا آب بخورد.
او به آسمان نگاه کرد و ماه را دید. او متوجه شد که ماه با او راه می رود ...
شب بود و موشی تشنه بود. موشی رفت کنار رودخانه تا آب بخورد.
او به آسمان نگاه کرد و ماه را دید. او متوجه شد که ماه با او راه می رود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:04
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان