جوجه کوچولو تازه از تخم بیرون آمده بود و خیلی گرسنه بود.
جوجه هر چه به دور و برش نگاه کرد مادرش را ندید.
رفت و رفت تا به یک گاو رسید. به خودش گفت: واای چه حیوان بزرگی! دارد غذا می خورد. منم بروم بخورم ...
جوجه هر چه به دور و برش نگاه کرد مادرش را ندید.
رفت و رفت تا به یک گاو رسید. به خودش گفت: واای چه حیوان بزرگی! دارد غذا می خورد. منم بروم بخورم ...
صداها
-
عنوانزمان
-
15:07
کاربر مهمان