پدر نرگس یک بره ی سفید برای او آورد.
تابستان بود و پدر یک روز بره را برد و پشم هایش را چید.
نرگس با دیدن بره اش خیلی گریه کرد ...
تابستان بود و پدر یک روز بره را برد و پشم هایش را چید.
نرگس با دیدن بره اش خیلی گریه کرد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه