چوپان پیر هر روز با واق واقی گله را به دشت سرسبز می برد.
پفی، بره کوچولویی بود که پشم های نرم و قشنگی داشت.
هوا کم کم گرم شد. چوپان پشم های بره ها را زد و آن ها را رها کرد تا به چرا بروند.
اما پفی اصلا دلش نمی خواست پشم هایش چیده شود ...
پفی، بره کوچولویی بود که پشم های نرم و قشنگی داشت.
هوا کم کم گرم شد. چوپان پشم های بره ها را زد و آن ها را رها کرد تا به چرا بروند.
اما پفی اصلا دلش نمی خواست پشم هایش چیده شود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:58
کاربر مهمان