آرزوی رودخانه

  • 1 قطعه
  • 9:52 مدت زمان
  • 108 دریافت شده
مجید کوچولو عاشق تابستون بود چون می تونست با پدرو مادرش بارها به دیدن مادر بزرگش به شهر دیگری بروند.
یک بار که با پدر و مادرش داشتند به دیدن مادربزرگ می رفتند از کنار رودخانه ایی گذشتند و مجید از پدرش خواست که برای بازی کمی آنجا بایستند. پدر قبول کرد و استادند .مجید همان طورکه داشت با سنگها بازی می کرد صدایی شنید. صدایی از داخل رودخونهگفت منم و از تو کمک می خوام.

داستان"آرزوی رودخانه" با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع