ایلیا کوچولو پولی نداشت تا برای مادر و پدرش عیدی بخرد.
یک روز ایلیا ناراحت، روی پله نشسته بود و به فکر فرو رفته بود.
آقای همسایه از راه رسید و از ایلیا خواست تا برای خانه تکانی عید، به او کمک کند ...
این برنامه به مناسبت سال نو تهیه و تولید شده است.
یک روز ایلیا ناراحت، روی پله نشسته بود و به فکر فرو رفته بود.
آقای همسایه از راه رسید و از ایلیا خواست تا برای خانه تکانی عید، به او کمک کند ...
این برنامه به مناسبت سال نو تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
10:08
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان