قصه ی کتاب مجید

  • 1 قطعه
  • 15:18 مدت زمان
  • 276 دریافت شده
صبح مادر احمد با احمد به خانه ی همسایه رفتند.
خانم همسایه کمی بیمار بود. مجید کوچولو، پسر همسایه هم کمی غمگین بود. احمد با خودش گفت: باید فکری بکنم ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    خانم نشیبایی . شما بهترین گوینده ی دنیایی🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
  • کاربر مهمان
    قسه جدید بده خاهه شن
  • کاربر مهمان
    عالی هستید
  • کاربر مهمان
    عالی
دسترسی سریع